مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیه السلام
خـبـرت هست که آن طاق معـلا اُفتاد ناگـهان کـُنـگـرۀ سنگـیِ کـسریٰ اُفتاد خبرت هست ستـون های یهـودا اُفـتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آری بر احـمد و بر آل محـمد صلـوات یک نـفـر آمـده تا بـارِ جـهـان بردارد پـرده از مـنـظـرۀ بـاغ جـنان بـردارد تا که از گـردۀ مـا یوق گـران بردارد از کران تا به کران بانگ اذان بردارد آخـر از سـمتِ خـدا آنکـه نـیـامد آمـد چـهـارده تـن هـمـه بـا نـام محـمـد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حـافـظ زدم و این غـزل نـاب آمد "گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایۀ آن سرو روان ما را بس" حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریـدنش عـادت دارد نفـسش گرم خـدایـا چه حـرارت دارد سایهاش نیست و در سایه قیامت دارد انـبـیـا را بنـویـسیـد پـیـمـبـر این است قبلۀ روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفست پـاک تر از پاکی ها غـرقِ تـسبـیـح بـزرگی تو افـلاکی ها اشـهـد انَّ که حـیـران تو بی بـاکی ها نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها ای نفس های علی ای همه هست زهرا عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا تو درخـشیـدی و انـوار حیات آوردی سیزده رشته غنات از عرفات آوردی سیزده چـشمۀ جـوشان نجـات آوردی سیـزده مرتـبه بانـگ صلوات آوردی آخرین ساغرت از این همه خُـم میآید بـا دعـایـت عَـلــَم چـهــاردهـم مـیآیـد شـشمیـن آیـنه ات آمد و پـروانه شـدیم سر زلفیم که با مرحـمتـش شانه شدیم مرد این راه نبـودیم که مـردانـه شدیم شیعـۀ جعـفـری خـادم این خـانه شدیم آسمان را کـلـماتش سخـنـش پر کرده و خـداوند بر این جلوه تـفـاخـر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقـدر دور و برت شهـر منافـق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دلِ زهـرایی تو صحـبت صادق دارد تو بـشیـری و به شـور ازلـی مـیآیی سر هر صبـح به دیـدارِ عـلـی میآیی بـاز پـیچـیـده در این شهـر پـیامت آقا پشت یک خانه تو هستی و قـیامت آقا عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا و سـلام است فـقـط تـکـه کـلامت آقـا از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محـمـد صلـوات |